جدول جو
جدول جو

معنی گیله کلا - جستجوی لغت در جدول جو

گیله کلا
(کَ)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. واقع در 15هزارگزی جنوب باختری بابل و 3000 گزی شمال شوسۀ بابل به آمل. واقع در دشت و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 50 تن است. آب آن از رود خانه کاری تأمین میشود. و محصولات آن برنج و مختصر غلات، پنبه، صیفی، کنف و نیشکر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) ، از دههای کلارستاق مازندران است. (سفرنامه رابینو ص 107 بخش انگلیسی) ، از دههای ساری است. (سفرنامۀ رابینو ص 120 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
گیله کلا
از توابع اسفیورد شوراب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ کَ)
نام موضعی به فرح آباد مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 120 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
ظرفی میان دوشن و دنقر برای دوشیدن شیر (در مازندران)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ تُلْ کُ را)
دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 9500 گزی جویبارکنار سیاه رود با 170 تن سکنه، آب آن از سیاه رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام دیهی از توابع آمل مازندران. (مازندران و استراباد تألیف رابینو ص 114). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل در 4 هزارگزی خاور آمل. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 16 تن سکنه. آب آن از رود خانه هراز. محصول آنجا برنج و حبوبات و صیفی. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. این ده از دو محل بالا و پائین تشکیل شده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. دارای 200 تن سکنه. آب آن از نهر شاهرود و رود خانه تالارو. محصول آنجا غلات، برنج، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
دهی است از لفوز بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری شیرگاه کوهستان جنگلی، هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 750 تن سکنه. زبان آنان مازندرانی و فارسی. آب آن از رود خانه کرسنک. محصول آنجا برنج، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی. راه آن مالرو است، تابستان گله داران ییلاق بخار کلا و اسبوکلا از دهستان ولویی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
دهی از دهات ’دودانگۀ’ هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 123)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 40هزارگزی جنوب نوشهر و 9هزارگزی پول. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 400 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، ارزن و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. زمستان برای تأمین معاش به قشلاق کجور میروند و شغل بیشتر آنها زغال سوزی و چوب بری است. در کوههای آن معدن مس و طلا وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ کَ)
دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 9000گزی جنوب باختری ساری و 3000گزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی واقع شده است. هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 470 تن است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، توتون، سیگار، نیشکر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. زمستان گله داران سوادکوه برای تعلیف گوسفندان از مراتع این ده استفاده می نمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
از توابع زانوس رستاق کجور، از توابع کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای هراز پی آمل و بندرج ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع شهرستان ساری، از توابع گیل خواران قائم شهر، از
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع تلارپی شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع نوکنده کای شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی با تیله، از انواع بازی های بومی (تیل به معنای گل و لای است) این بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پشتکوه شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی